بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهم صَلّ عَلی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

بسم الله الرحمن الرحیم

اللّهم صَلّ عَلی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

امام از مرگ خود سخن می گوید

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۱، ۰۳:۰۳ ب.ظ

امام از مرگ خود سخن می گوید

امام به خیمه اش آمد و شروع به وارسی شمشیر خود و آماده کردن آن نمود، در حالی که می گفت:

یا دهر افٍ لک من خلیل     کم لک بالاشراق والاصیل
من صاحب و طالب قتیل     والدهر لا یقنع بالبدیل
و انما الامر الی الجلیل       و کل حی سالک سبیل


«ای روزگار! وای بر تو که چه دوستی هستی! و در بامداد و شامگاه چه بسیار است برای تو».
«از دوستان و طالبانت که کشته می شوند و روزگار، کسی را به عوض نمی پذیرد».
«همانا کار به پروردگار بزرگ وابسته است و هر زنده ای، راهی را در پیش می گیرد».


امام با این ابیات، از مرگ شخص شریفش سخن گفته، در حالی که امام زین العابدین علیه السلام و حضرت زینب علیهاالسلام در خیمه بودند. امام زین العابدین علیه السلام هنگامی که سخن پدرش را شنید، دانست که چه می خواهد، پس بغض گلویش را گرفت و خاموش ماند و- بنا به آنچه می گوید- دانست که بلا نازل شده است، ولی بانوی بنی هاشم، هنگامی که این ابیات را شنید با پریشانی دانست که پاره ی تنش و باقیمانده ی خاندانش، به سوی مرگ عازم است و تصمیم بر شهادت دارد لذا بر خود مسلط شد و در حالی که جامه اش بر زمین کشیده می شد و چشمانش از اشک لبریز گشته بود، با کلمات بریده ای که قطعات قلبش با آنها خارج می شدند، خطاب به برادرش گفت: «چه داغ و چه اندوهی است! کاش مرگ، زندگیم را می گرفت، ای حسین جان! ای سرورم! ای باقیمانده ی اهل بیتم! آیا تسلیم شده و از زندگی ناامید شده ای؟ امروز (گویا)، جدم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و مادرم فاطمه زهرا و پدرم علی و برادرم حسن علیه السلام در گذشته، ای باقیمانده ی گذشتگان و سرپرست بازماندگان» (1) . امام با مهربانی به وی فرمود: «ای خواهرم! شیطان بردباریت را نابود نسازد». حضرت زینب با چهره ای که رنگش دگرگون شده و اندوه شدید قلب مهربان رنج کشیده اش را پاره پاره کرده بود، روی به برادر کرد و با درد و رنج به او گفت:«آیا تو خود را به ستم و چیره گی می گیری که آن اندوه مرا طولانی تر و قلبم را داغدارتر می سازد». آنگاه که یقین پیدا کرد که برادرش کشته می شود، نتوانست شکیبایی خود را حفظ کند، پس گریبان خود را چاک زد و بر چهره ی خود کوبید و بیهوش بر زمین افتاد (2) دیگر زنان نیز در آن گرفتاری سخت، با وی شریک شدند، حضرت ام کلثوم علیهاالسلام فریاد کشید: «ای محمد! ای علی! ای مادرم! ای حسینم! بعد از تو ما تباه شده ایم». آن منظره ی دردناک بر جان امام اثر کرد و قلب پاکش به اندوه و حسرت نشست و روی به آن بانوان، از دختران وحی کرد و آنان را دستور به شکیبایی و تحمل بار این محنت بزرگ داد و فرمود: «ای خواهرم! ای ام کلثوم! ای فاطمه! ای رباب! بنگرید، هرگاه من کشته شدم، بر من گریبان چاک نزنید و بر چهره ی خود چنگ نیندازید و سخن بیهوده نگویید» (3) . امام بزرگوار، انواع سخت و جانکاهی از محنتها و مصیبتها را تحمل فرمود که به مقدار ایمانش به خداوند بود و هنوز از محنتی فارغ نشده بود که با سیلی از محنتهای بزرگ رو به رو می شد که انسان قادر به تحمل آنها نبود. پاورقی (1) مقاتل الطالبیین، ص 112 -111. (2) انساب‏الاشراف 393 /3. المنتظم 338 /5. البدایة والنهایة 177 /8. السیدة زینب و اخبار الزینبیات، ص 21 -20. (3) طبری، تاریخ 420 /5. انساب‏الاشراف 393 /3
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۰۳
امیرمهدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی